ان زمان که دیواره های قلب ادمی سست می شود
ان گاه که از دست دادن عزیزی اشک بر چشم می افریند
ان لحظاتی که غم دل را برای کسی نمی توان گفت
ان دم که بغض گلویت راه نفس را میبندد
انوقت که غم دوری نازنینی را متحمل هستی
وانگاه که لحظات انتظار را می گذرانی
تنها نسیمی یا بادی ارام کافیست
کافیست تا خانه ی قلبت فرو ریزد
بغض گلویت بشکند
تا تحمل از کفت خارج شود
با هر موسیقی اشک خواهی ریخت
با هر صدا،صدای دیگری ارزو میکنی
بجای هر نگاه،چشمی دیگر و نگاهی دیگر
با گذشتن هر لحظه،دمی دیگر
در قلب تو ارزو خواهد شد اما...
اما باز هم نخواهی توانست با کسی راز دلت را
غم سوزان درونت رابگویی
و هیچکس نخواهد توانست غم تو را
از دل بیقرارت بردارد
گویی همه غمت را بیشتر میکنند
پس ای وای بر ان دم که
دیواره های قلبی سست شود
" قلمدون"
وقتی که نیستی جای نگات،خاطره هات تو سینه فریاد میکنه
وقتی میای،تو لحظه هام عشق تو فریاد میکنه
تو کی بودی گه برام،بودنت خاطره شد
نبودنت رنگ غم و دیدنت ارزو شد
تو کی بودی که من را تو شهر غم رها کردی
تو کی بودی که بی تو،دنیا برام حادثه شد
چشمه برام کدر شد و دنیا برام تنها تو شد
گرمی خورشید شدی و نور امید تابیدی
به دل بی حسرتم،حسرت عشق را دادی
به کلبه ی خالی من،شقایق عشق را دادی
با نگاهت،با صدات،با برق تیله ی چشمات
با قدمهات،با بودنت یا نبودنت
تولحظه های بی کسی ام شور بودنم شدی
تو مسکن،تو مرهم،دلیل بودنم شدی
پس ای کاش یه روزی توی روزهای خدا تو بیایی
تو بیایی تا بهم بگی اصلا" دوستم داری"؟!
منم بگم"قدر یک صحرا شقایق،قدر دنیا دوستت دارم"
"قلمدون"
وقتی از یک عزیز فقط دنیای خاطره داری
وقتی با یادش دنیای شبنم از چشمت میباری
وقتی قلبت در ارزوی برگشتنش می تپه
وقتی لحظه های تو از جا پای عشقش رنگ می گیره
دیگه زمان برات کند میگذره
انجاست که لحظه لحظه ی زندگیت را
تنها حسرت و انتظار معنا میکنه
دیگه فکر اینده برات در عین اشتیاق،ترس میاره
دیگه نمیدونی اینده را چقدر دوستش داری
احساس تنهایی همه وجودت را پر میکنه
به لحظه ها گوش میدی شاید یه روزی دوباره پیداش کنی
بیاد و لحظه هات را پر کنه،زندگیت را رنگی کنه
باز بهت سلام بده و یک دنیا محبت هدیه کنه
**قلمدون**
ای کاش گرمی حلقه های اشکم را خورشید نشانت دهد
لحظه ی تنهایی تا کجا خواهد بود؟
تا به کی باید اینجا بی تو بود؟
یاد دیروز اشک از چشمم جاری می کند
حسرت فردا گلویم را چه محکم می فشارد
گویند:ادمی به ارزوهایش زنده است
اری،من برای امدنت زنده ام
اری،برای دیدن تو صبور مانده ام
اری،من سختی را برای دلداریهایت تحمل می کنم
تنها بخاطر دیدارت دیروز را حسرت خورده
فردا را ارزو میکنم
"قلمدون"