خداجون در زندگی از لطف ومحبتت،چه بسیار نعمت و موهبت بی منت عنایتم کردی!
بدانها توجه من جلب ومشغول بوده،شکرت.
چه حس خوبی پیدا کرده ام،از وقتی تصمیم گرفتم برایت نامه بنویسم،نوازشها و
توجه هایت را بهتر درک می کنم.تا دلم میگیرد لذت می برم که آغوشت را چه زیبا،
خوب وخالصانه می گشایی،چه راحت می شود برایت حرف زد.
حالا میفهمم"خدا بهترین دوست است"یعنی چه!
خدایا شکرت که تو رادارم.خدا جون حتی برای یک دم،ما را به خودمان،وامگذار.
یا رب همیشه دست ما رابگیر،تو میدانی راه زندگی،پر سنگ و کلوخ وپستی وبلندیست.
ما را دریاب!گویی هرچه بزرگتر میشویم،بیشتر نیازمندکمکیم"
هرچه جلوتر میرویم،راه سخت تر می شود.
مرا ببخش که گاه ابراز خستگی می کنم و می گویم:"کاش دیگر آخر راه باشد"
یادم میرود همه ُراه دستم را گرفتی یا حتی درآغوش مهربانت بودم و بیخود گِله میکنم،
تو عالِم بر همه چیز هستی،خودت میدانی به کدام علت وفکر غلط،خسته ام.
"قلمدون"
خدا جون خوشا به حالت که از همه آنان که دوستشان داری باخبری و هرگز دور نمیشوی!
وقتی دلتنگ کسی میشوم،وقتی چشم به راه خبری از او هستم ولی خبری نمیشود...
وباید خودم،بی خبری را معنی کنم ونمیدانم کدام معنی صحیص است!عذاب میکشم!
مقصر خودم هستم که به جز تو نیز،در کنار دلبستگی به تو،دلمشغول غیر تو هستم.
اگر تنها به تو اندیشم،همیشه در آغوشت هستم ودر هر لحظه ای حرفم را گوش میدهی
وبه موقع وبه جا،خواهشم را ادا میکنی.تو بر همه چیز عالِم وآگاه وتوانایی،از تو بهتر نیست،
که را میخواهم وقتی تو هستی وتو را دارم؟
"خدایا آرامش وبهترینها را قسمتمان فرما انشاالله"
اول فروردین1393،قلمدون
خدایا در این لحظات،بغض عجیبی در گلو دارم،خودم نیز هرگز معنی آن را نفهمیدم،
تو میدانی،الهی خیر است.اگر میشد،تنها دلم گریستن میخواهد تا آرام شود.
دلتنگ برای پدر هستم ولی یاددارم حتی هنگام حضور او نیز چنین بودم،یا خدا به
تو پناه می آورم،یاریم کن،الهی سال جدید،پر از سلامت،خیرو شادی باشد وپر از
خوبیها که خودت میدانی رواست.انشاالله.
"خدایا برای هر بدی که کردیم ببخشمان.
خدایاآرامش را نصیبمان فرما انشاالله"
نزدیک تحویل سال 1393،قلمدون
اگر خط درشتم خوب بود،این پیام دوستم را مینوشتم وجایی که مرتب ببینم میگذاشتم:
"حیف که یادمان میرود بسیاری از آنچه امروز داریم،همان دعاهایی بود که فکر میکردیم
خدا آنها را نمی شنود."
خودمان همیشه برای حل هر مشکلمان،تنها یک راه میشناسیم واگر آن به نتیجه نرسد
فکر میکنیم"استغفرالله"ما را از یاد برده ای،حالیکه:
"چو ایزد به حکمت ببندد دری زرحمت گشاید در دیگری"
خدایا به همه آنچه عطایمان کردی،شکر.
انشاالله انعامت را درک کنیم وهمیشه شاکر باشیم.
19فروردین1393 "قلمدون"
سلام خداجون،
نمیدانم چرا گاهی این دل کوچکِمن اینطور بهانه گیر میشه؟
میدانی خداجون،حتی نمیدانم،شاید هم نمیداند بهانهُ چی میگیرد!
اما حتماٌ میدانی حرفش چیست؟دوست دارم بفهمم وآرامش کنم،
همیشه خودت بودی ودلم که دوست وهمراهم بودید.بی کم وکسر
وراحت،همه چیز را میدانستیدوبِهِتان میگفتم.
از من دوری نکنید.در این دنیای بزرگ!بدون شما،گُم میشوم!
19فروردین1393 "قلمدون"