خداجون در زندگی از لطف ومحبتت،چه بسیار نعمت و موهبت بی منت عنایتم کردی!
بدانها توجه من جلب ومشغول بوده،شکرت.
چه حس خوبی پیدا کرده ام،از وقتی تصمیم گرفتم برایت نامه بنویسم،نوازشها و
توجه هایت را بهتر درک می کنم.تا دلم میگیرد لذت می برم که آغوشت را چه زیبا،
خوب وخالصانه می گشایی،چه راحت می شود برایت حرف زد.
حالا میفهمم"خدا بهترین دوست است"یعنی چه!
خدایا شکرت که تو رادارم.خدا جون حتی برای یک دم،ما را به خودمان،وامگذار.
یا رب همیشه دست ما رابگیر،تو میدانی راه زندگی،پر سنگ و کلوخ وپستی وبلندیست.
ما را دریاب!گویی هرچه بزرگتر میشویم،بیشتر نیازمندکمکیم"
هرچه جلوتر میرویم،راه سخت تر می شود.
مرا ببخش که گاه ابراز خستگی می کنم و می گویم:"کاش دیگر آخر راه باشد"
یادم میرود همه ُراه دستم را گرفتی یا حتی درآغوش مهربانت بودم و بیخود گِله میکنم،
تو عالِم بر همه چیز هستی،خودت میدانی به کدام علت وفکر غلط،خسته ام.
"قلمدون"