دیشب خوابم نمیبرد،داشتم به عمری که گذراندم،به دل بستنهایم فکرمیکردم،
یادم آمدی که سالها مشتاقانه وخالص انتظارت را کشیدم اما آخر ،حتی مهمان نیم نگاه تو هم نبودم ودور شدیم.
هنوز هم نمیدونم حق من همین بود ؟یا کم گذاشتم؟یا کم لطفی دیدم؟
خوش به حال تو وآنها که دل نبستید؟یا که نه؟!
اگر منتطر نبودم درست بود؟!
خوب شاید برایت مهم نبودم ولی تو آرزوی من بودی
حتی یکبار هم دوست نداشتم فکرکنم آخر کار جدایی است و تو حسرت دلم میشی!
خداییش ناحقی شد من هم از زندگی حقی جز حسرت دارمالهی هرچه زودتر بهش برسم،الهی آمین
"قلمدون"