ای کاش گرمی حلقه های اشکم را خورشید نشانت دهد
لحظه ی تنهایی تا کجا خواهد بود؟
تا به کی باید اینجا بی تو بود؟
یاد دیروز اشک از چشمم جاری می کند
حسرت فردا گلویم را چه محکم می فشارد
گویند:ادمی به ارزوهایش زنده است
اری،من برای امدنت زنده ام
اری،برای دیدن تو صبور مانده ام
اری،من سختی را برای دلداریهایت تحمل می کنم
تنها بخاطر دیدارت دیروز را حسرت خورده
فردا را ارزو میکنم
"قلمدون"