صبوریت را نگاه پاک و مهربانت را صمیمیت بیدریغت را برای یاداوری تو و یادگیری از تو برای زمانهایی که تنها خاطراتت را دارم و تنها در خیالم کنارم هستی ان زمان که دلم برای یک لحظه بودنت می طپد اندم که اشک چشمانم نمی گذارند چیزی ببینم و اندم که بغض گلویم نمی گذارد صدا کنم شاید بشنوی و بیایی به اسمان و قاصدک درون دستانم می سپارم. اگر یادت امدم از انها سراغ مرا بگیر!...
" قلمدون"