جانهادراصل خود عیسی دمند یک زمان زخمند وگاهی مرهمند
گرحجاب از جانهابرخواستی گفت هرجایی مسیح اساستی
گرسخن خواستی خواهی که گویی چون شکر صبرکن ازحرص و این حلوا مخور
صبرباشد مشتهای زیرکان هست حلواارزوی کودکان
هرکه صبراوردگردون بر رود هرکه حلواخورد واپس تر رود