در زدم وگفت:"کیست؟"
گفتمش:"ای دوست ،دوست"
گفت"اگر دوستی،از چه در این پوستی؟دوست که در پوست نیست،"گفتمش "ای دوست دوست"
گفت:"در آن آب وگل،دیده ام از دور دل!او به چه امیدزنده است؟"
گفتمش :"ای دوست، دوست"
گفت:"ساقی بزم تو کیست؟"
گفتمش :"ای دوست،دوست!"
ضمن سپاس از دوست مهربان وخوبم:"ر.ف"
دیشب خوابم نمیبرد،داشتم به عمری که گذراندم،به دل بستنهایم فکرمیکردم،
یادم آمدی که سالها مشتاقانه وخالص انتظارت را کشیدم اما آخر ،حتی مهمان نیم نگاه تو هم نبودم ودور شدیم.
هنوز هم نمیدونم حق من همین بود ؟یا کم گذاشتم؟یا کم لطفی دیدم؟
خوش به حال تو وآنها که دل نبستید؟یا که نه؟!
اگر منتطر نبودم درست بود؟!
خوب شاید برایت مهم نبودم ولی تو آرزوی من بودی
حتی یکبار هم دوست نداشتم فکرکنم آخر کار جدایی است و تو حسرت دلم میشی!
خداییش ناحقی شد من هم از زندگی حقی جز حسرت دارمالهی هرچه زودتر بهش برسم،الهی آمین
"قلمدون"
سالها انتظار کشیدم
اما آخر "شقایق"تنها شد حسرت
حق قلب یکرنگم این نبود
جواب انتظارهام ،فراموش شدن نبود
درد تنهایی وحسرتم رابه کی بگم
باورم نمیشه آخرحسرت نتیجه شد
"قلمدون"